سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انتظارعشق
  •   پس چرا عاشق نباشم؟
  • نمایش تصویر در وضیعت عادی

     من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد

    نوبت خاموشی من سهل و آسان می رسد

    من که می دانم که تا سرگرم بزم و مستی ام

    مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتابان می رسد

    پس چرا ؟ عاشق نباشم پس چرا عاشق نباشم

    من که می دانم به دنیا اعتباری نیست نیست

    بین مرگ و آدمی قول و قراری نیست نیست

    من که می دانم اجل نا خوانده و بیدادگر

    سر زده می آید و راه فراری نیست نیست

    پس چرا ؟ پس چرا عاشق نباشم 



  • نویسنده: (سه شنبه 86/12/7 ساعت 4:31 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   درد و غم عشق
  • نمایش تصویر در وضیعت عادی

    روزی مردی به زن زیبایی گفت:«اوه اگر شما هم مانند من دردی را می شناختید که به خاطر آن دل هرکس آرزوی بیماری می کند،درآن صورت می دانستید که درزیر گنبد آسمان چیزی شیرین تراز این درد جانکاه نیست. راستی دلتان می خواهد این درد را بشناسید؟دراین صورت بگذارید دلتان بیمار شود.سخن من را باور کنید وبیهوده نترسید.آخر چگونه من که دوست یکدل شمایم،قصدفریبتان را می توانم داشت؟»

    زن زیبا سخت به فکر رفت.آنگاه پرسید:«نام این دردمرموز چیست؟ _نامش عشق است_چه کلمه ی زیبائی! اما من هیچ چیز ازآن نمی دانم،اگر می خواهید با این درد آشنا شوم نشانی های چندی از آن به من بدهیدتا ازروی آنها آن را بتوانم شناخت.برایم بگویید که بیمار این درد چه احساس می کند؟»

    _بیمار این درد،رنجی احساس می کند که شادی پادشاهان در برابرش ناچیزوکسالت بخش است.بیمار عشق روی بدشت ودمن می برد تا لذت تنهائی را دریابد وحتی خودش رااز یاد ببرد.اگر درکنار جویبار نشیند،چهره ی خویش را در آب نمی بیند،زیرا هرچه بیند تصویر کسی دیگراست که همه جا وهمه وقت دربرابر چشم اوست.وبجز آن دیدگان وی در هیچ جا چیزی نمی بیند.نزدیکی با او،صدای او،نام او،چهره ی بیمار عشق را ازهیجان گلگون می کند.یاد او بی آنکه بیمار ازراز درون خبرداشته باشد،آه سوزان ازدلش بر می آورد.بیماراین درد کسی است که از دیدارش بیم دارد؟»

    زن زیبا گفت:«اوه!اوه! اکر دردعشق این دردی است که برایم گفتید،من با آن ناآشنا نیستم.»

    راستی کیست که این درد شفا بخش را نشناخته باشد؟

    نمایش تصویر در وضیعت عادی

     



  • نویسنده: (دوشنبه 86/11/22 ساعت 5:5 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   عشق در ویرانه
  • آهنگ موسیقی دلپذیری به گوش می رسد که از صدای افتادن گلبرگها بر سطح چمن وفرو ریختن ژاله های شامگاهی برروی امواج آبی در میان دیوارهائی ازسنگ خارای تیره لطیف تر است.آهنگی به گوش می رسد که اثرش درروح، ازاثرفرودآمدن پلک های خسته بر روی دیدگانی خسته بیشتر است.آهنگی که خواب شیرین رااز آسمان های بلندفرودمی آورد ودر اختیار ما می گذارد.

    *****

    چرا ما چنین آماج حمله ی غم های زندگی شده بجای سکوت وآرامشی که نصیب ساکنان این جهان است،اسیرحوادث وقربانی پریشانی گشته ایم؟آخر چراما باید به تنهائی رنج بریم وسایر موجودات راحت کنند.چرا ما که اشرف مخلوقات هستیم،باید یکه وتنها کار کنیم وهنوز ازدام یک گرفتاری نجسته به دام گرفتاری دیگرپابندآئیم؟روح ما به ما میگوید:«به جزآسودگی لذتی دراین جهان نیست؟»چرا ما باید از پیام روح خویش غافل باشیم.مگر نه ما تاج سرآفرینش هستیم؟

    (  ناگفته  نماند  چند  وقتی  شانس  به  من  رو  کرده  اما  یه  مشکل  هم  در  کنار  اینها برام  پیش آمده  ( خدایا  کمک  کن  مشکل  هم   بر طرف بشه) )

    نمایش تصویر در وضیعت عادی

     در میان جنگل،برگ ها به آسودگی برشاخه های درختان خفته اند،تاوقتیکه نسیم برخیزدوساخه هاعاشقانه درآغوش گیردوجوانه هاراباسرانگشتان نوازشگربگشاید،آنگاه برگ های سبز دامن بگسترند ودرآفتاب نیمروز ماهتاب شب رشد کنند،روزگاری بعدزردشوندوازدرخت فرودافتند.پایکوبان درفضا به رقص درآیندتا به زمین رسند.

    درگرمای تابستان،سیب شهدآگین آرام آرام می رسدوشیرین می شود،تادرخاموشی یک شب خزانی فرود افتد.گل نیز،درتمام ایام عمرخودبرجای ایستاده است تاآن زمان که پژمرده وبیافتد،حتی دراین حال هم از رنج وتعب دوراست،تنها دردرون خاک ثمربخش ریشه می دواندوجای پای خودرااستوار می کند.

    *****

    چقدرآسمان تیره ی نیلگون که بر دریای تیره ی نیلگون سایه افکنده شایسته ی بغض ماست، اگر مرگ پایان زندگی است پس جرا باید زندگی مجموعه ی کاروکوشش روزوشب باشد؟ مارابه حال خودگذارید! زمانه به تندی می رود و دیری نمی گذرد که برای همیشه خاموشمان می کند.پس مارا به حال خود گذارید! کیست که ازین جمع موجودات برجای بماند؟ همه چیزدوران استراحتی موقتی دارد تاروزیکه خاموش رهسپار آرامگاه جاودانی شود.آخر به ما نیزیا آرامشی طولانی دهید یا از مرگ نصیبمان کنید!یامرگی تیره به مابخشید،یا آرامشی که به خواب مرگ شبیه باشد!

    *****

    چه دلپذیر است که انسان باچشمانی نیم بسته به زمزمه ی جویباران گوش فرادهدوچندان مسحورشود که خودرادرنیمه راه رؤیا احساس کند! چه خوب است به رؤیائی عمیق فرورفتن وحال آن اشعه ی عنبرین داشتن که سر به دامان کهنسار نهاده است ودل از محبوب برنمی دارد!چه شیرین است کنارساحل نشستن ورقص کف ها را برروی شن ها تماشا کردن!چه مطبوع است دل وجان را به دست غمی ملایم وناگفتنی سپردن!

    *****

    چه عزیز است خاطره ی عشق های ما!چه عزیز است یاد آخرین بوسه های عشقمون واشک های گرمی که دروداع مافرو می ریختند.اما هیچ سختی ورنجی به حال خود نمی ماند.یقیناً اکنون کانونهای خانوادگی سرد شده اند.راستی بعضی آشفتگی ها هست که ازمرگ سخت تر است!! حالا درسرزمین ماهمه جا هرج ومرج،مصیبت ودرد،کوشش وکشمکش درانتظارماست.اما مترت دیگر یارای دست وپنجه نرم کردن نیست!

    *****

    درعوض چه دلپذیر است که نسیم گرم این خطه،عاشقانه از کنار ما بگذردومارا که بستری ازسبزه وگل تکیه زده وبادیدگان نیم گشوده بر گرداگردخودنظر میافکنیم با زمزمه ی ملایم خویش درخواب برد،ودراین حال شادمانی، سقف مقدس وتیره ی آسمان برفرازسرمادامن بگستراند ومامشتاقانه به امواج درخشان رودخانه که آرام آرام ازفرازتپه ی ارغوانی بسوی دریای نیلگون رهسپارندنظرکنیم وانعکاس هرصدائی راکه ازگلوئی برآیدوازتاکستان های انبوه بگذرد،ازدل غارها بشنویم.

    *****

    همه روزه بادبرسبزه های چمن می وزدوازگذشتن آن زمزمه ای شیرین ترازهمه نسیم های جهان برمی خیزد.

    مارنج فراوان برده وکوشش بسیار کرده ایم.اما خواب راحت ازرنج زندگی شیرین تر و ساحل نرم ازامواج خشمگین دریای طوفانی مطبوع تر است.ای دوستان،ای یاران عزیز،سوگند بخوریم که برپیمان خویش استوارمانیم وباقی عمررادراین سرزمین فرخنده ی خاموشی وفراموشی بگذرانیم وهمین جا به سرگردانی خودپایان بخشیم.

     



  • نویسنده: (دوشنبه 86/11/15 ساعت 3:8 عصر)

  • نظرات دیگران ( )


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • خواننده جدید
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 158141
    بازدید امروز : 7
    بازدید دیروز : 4
  •   مطالب بایگانی شده

  • انتظار
    محرم
    معالجه امراض روحی
    نماز عبادتی بزرگ
    ببار باران
    پس چرا عاشق نباشم؟!
    دلم تنگ است
    راز گل سرخ
    بی تو
    بوسه
    بهار 1387
    زمستان 1386

  •   درباره من

  • انتظارعشق

    انتظار عشق

  •   لوگوی وبلاگ من

  • انتظارعشق

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • شب و تنهایی عشق
    esperance

  •  لوگوی دوستان من








  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی


  •   آهنگ وبلاگ من