در خواب ناز بودم شبی
دیدم کسی در میزند
در را کشودم روی او
دیدم غم است در می زند
ای دوستان بی وفا
از غم بیاموزید وفا
غم با آن همه بیکانکی
هرشب به من سر می زند
اشکی که بی صداست،پشتی که بی پناست ، دستی که بسته است ،پایی که خسته است ،دلی که عاشق است ،حرفی که صادق است،شعری که بی بهاست،شرمی که آشناست،دارایی من است ارزانی شماست